چشمانم را بستم
تا تو اشکی که در آن حلقه زده بود را نبینی
چشم که باز کردم
تو برای همیشه رفته بودی
اما چشمان غمگینم
آخرین تماشایت را قاب کرد
و سالهاست که من چیزی جز آن نمی بینم
تو که رفته ای
لااقل قاب عکس نگاهت را با خودت ببر
من دیگر خسته ام
خسته از تماشای آخرین رد نگاهت
کاش چشمانم را نبسته بودم
کاش ...
نظرات شما عزیزان: